تحولات لبنان و فلسطین

دکتر رشید جعفرپور ؛ مدرس دانشگاه شاهد تهران: طبق نظریه کارکردگرایی، در نظام اجتماعی هر پدیده یا ساختار ایجاد شده باید کارکردی متناسب داشته باشد تا اثرات مفید خود را در فرآیند تحولات و کارکردهای اجتماعی داشته باشد و اگر تحت هر شرایطی آن پدیده یا ساختار نتواند به کارکرد خود ادامه دهد، برای جامعه مضر یا حداقل بی‌فایده خواهد بود.

برای تبیین بحث به یک نمونه در سطح فردی و اجتماعی اشاره می کنم. داشتن وسیله نقلیه برای نقل و انتقال جزو ضروریات زندگی بشری بوده و هست، اما لوکس‌گرایی و مدزدگی چنان بر این وسیله حیاتی غلبه پیدا کرده که اصل داشتن آن برای حمل و نقل به حاشیه رفته و عملاً برای خیلی از انسان ها به وسیله تفاخر تبدیل شده است.

داشتن دانش و مهارت آموزشی در جوامع نو نیز یکی از ملزومات زندگی شده و همه ساختارهای شغلی، اداری، خدماتی، صنعتی، فنی و ... برای تامین نیروی انسانی خود به افراد توانمندی نیاز دارند که در مراکز آموزشی و حرفه‌ای معتبر به تحصیل پرداخته باشند و مدرک متناسب با نیاز آن ساختار اجتماعی را تحت مدیریت تخصصی و نظام‌مند واحد آموزشی به ویژه دانشگاه، دریافت کرده باشند و آن دانشگاه یا واحد آموزشی معتبر توان تخصصی فرد را در یک فرایند آموزش‌محور و بدون دخالت‌های غیرتخصصی تایید کند. اما اگر به هر دلیلی فرایند تامین نیروی اشتغال در ساختارهای گوناگون اجتماعی مبتنی بر یک استاندارد علمی - مهارتی نباشد و افراد براساس فرایندهای غیرحرفه‌ای در مناسب شغلی به کار گرفته شوند و داشتن مهارت‌های آموزشی و حرفه‌ای متناسب با استانداردهای علمی و پژوهشی به عنوان یک عامل مهم در این انتخاب معیار نباشد، در این صورت است که مدرک دانشگاهی و یا حرفه ای از کارکرد اصلی خود کنار گذاشته می شود و به عنوان یک موضوع تزیینی لحاظ می‌شود.

مدرک‌گرایی دامن‌گیر بسیاری از کشورها، از جمله کشور ماست، به نحوی که رشد آموزش عالی، که اتفاقاً باید نقطه قوت نظام در عدالت آموزشی و توسعه بومی دانش در شرایط حاضر باشد، به دلیل وجود عوامل گوناگون فرهنگی، اجتماعی، ساختاری و شغلی این مساله را تقویت کرده است. جمعیت جوان کشور می‌طلبد که آموزش عالی نیز به همان میزان متناسب با تحولات جهانی، که اطلاعات‌محور و فناوری‌محور است، توسعه بیابد. بنابراین، داشتن حدود نیم میلیون دانشجو در شرایط کنونی برای آینده کشور لازم است.

عارضه مدرک گرایی را باید از سرمنشاهای گوناگون شناسایی و درمان کرد. به نظر می‌رسد نخستین راهکار کار فرهنگی باشد. رسانه ها، صاحبنظران، پژوهشگران، سیاستگذاران، برنامه‌ریزان، استادان حوزه و دانشگاه و همه کسانی که به عنوان مرجع فکری و فرهنگی جامعه هستند، در این زمینه مسؤول هستند. باید این فرهنگ را در نسل جدید تقویت کنند که صرف زمان و امکانات در یک دوره تحصیلی چند ساله برای آموختن دانش و مهارت در یک رشته شغلی و نیز کسب و ارتقا مهارت‌های فردی و اجتماعی برای مدیریت بهتر زندگی است نه یک موضوع تزیینی.

دوم اینکه سیاست‌های آموزش عالی کشور باید به گونه‌ای تنظیم شود که افراد با دانش، توانایی‌ها و مهارت‌های متناسب و کافی بتوانند در فرایند پذیرش دوره‌های تحصیلی عالی پذیرفته شوند و افرادی که از دانش، مهارت و توانایی لازم برخوردار نیستند در مسیرهای شغلی دیگر هدایت شوند.

سوم اینکه سیاست‌های اشتغال و انتصاب در ساختارهای گوناگون اداری، صنعتی و خدماتی به گونه‌ای تنظیم شوند که مدرک دانشگاهی و حرفه‌ای به عنوان یک شرط ضروری و لازم برای فرایندهای شغلی و نه به عنوان یک شرط مکمل، لحاظ شود و افرادی که نتوانسته‌اند دانش و مهارت کافی برای احراز یک منصب شغلی و یا اجتماعی کسب کنند در آن جایگاه قرار نگیرند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.