برای تبیین بحث به یک نمونه در سطح فردی و اجتماعی اشاره می کنم. داشتن وسیله نقلیه برای نقل و انتقال جزو ضروریات زندگی بشری بوده و هست، اما لوکسگرایی و مدزدگی چنان بر این وسیله حیاتی غلبه پیدا کرده که اصل داشتن آن برای حمل و نقل به حاشیه رفته و عملاً برای خیلی از انسان ها به وسیله تفاخر تبدیل شده است.
داشتن دانش و مهارت آموزشی در جوامع نو نیز یکی از ملزومات زندگی شده و همه ساختارهای شغلی، اداری، خدماتی، صنعتی، فنی و ... برای تامین نیروی انسانی خود به افراد توانمندی نیاز دارند که در مراکز آموزشی و حرفهای معتبر به تحصیل پرداخته باشند و مدرک متناسب با نیاز آن ساختار اجتماعی را تحت مدیریت تخصصی و نظاممند واحد آموزشی به ویژه دانشگاه، دریافت کرده باشند و آن دانشگاه یا واحد آموزشی معتبر توان تخصصی فرد را در یک فرایند آموزشمحور و بدون دخالتهای غیرتخصصی تایید کند. اما اگر به هر دلیلی فرایند تامین نیروی اشتغال در ساختارهای گوناگون اجتماعی مبتنی بر یک استاندارد علمی - مهارتی نباشد و افراد براساس فرایندهای غیرحرفهای در مناسب شغلی به کار گرفته شوند و داشتن مهارتهای آموزشی و حرفهای متناسب با استانداردهای علمی و پژوهشی به عنوان یک عامل مهم در این انتخاب معیار نباشد، در این صورت است که مدرک دانشگاهی و یا حرفه ای از کارکرد اصلی خود کنار گذاشته می شود و به عنوان یک موضوع تزیینی لحاظ میشود.
مدرکگرایی دامنگیر بسیاری از کشورها، از جمله کشور ماست، به نحوی که رشد آموزش عالی، که اتفاقاً باید نقطه قوت نظام در عدالت آموزشی و توسعه بومی دانش در شرایط حاضر باشد، به دلیل وجود عوامل گوناگون فرهنگی، اجتماعی، ساختاری و شغلی این مساله را تقویت کرده است. جمعیت جوان کشور میطلبد که آموزش عالی نیز به همان میزان متناسب با تحولات جهانی، که اطلاعاتمحور و فناوریمحور است، توسعه بیابد. بنابراین، داشتن حدود نیم میلیون دانشجو در شرایط کنونی برای آینده کشور لازم است.
عارضه مدرک گرایی را باید از سرمنشاهای گوناگون شناسایی و درمان کرد. به نظر میرسد نخستین راهکار کار فرهنگی باشد. رسانه ها، صاحبنظران، پژوهشگران، سیاستگذاران، برنامهریزان، استادان حوزه و دانشگاه و همه کسانی که به عنوان مرجع فکری و فرهنگی جامعه هستند، در این زمینه مسؤول هستند. باید این فرهنگ را در نسل جدید تقویت کنند که صرف زمان و امکانات در یک دوره تحصیلی چند ساله برای آموختن دانش و مهارت در یک رشته شغلی و نیز کسب و ارتقا مهارتهای فردی و اجتماعی برای مدیریت بهتر زندگی است نه یک موضوع تزیینی.
دوم اینکه سیاستهای آموزش عالی کشور باید به گونهای تنظیم شود که افراد با دانش، تواناییها و مهارتهای متناسب و کافی بتوانند در فرایند پذیرش دورههای تحصیلی عالی پذیرفته شوند و افرادی که از دانش، مهارت و توانایی لازم برخوردار نیستند در مسیرهای شغلی دیگر هدایت شوند.
سوم اینکه سیاستهای اشتغال و انتصاب در ساختارهای گوناگون اداری، صنعتی و خدماتی به گونهای تنظیم شوند که مدرک دانشگاهی و حرفهای به عنوان یک شرط ضروری و لازم برای فرایندهای شغلی و نه به عنوان یک شرط مکمل، لحاظ شود و افرادی که نتوانستهاند دانش و مهارت کافی برای احراز یک منصب شغلی و یا اجتماعی کسب کنند در آن جایگاه قرار نگیرند.
نظر شما